کتاب مقام ليلةالقدري فاطمه (س) |
... |
(استاد اصغر طاهرزاده)
سابقة تاريخي نظر به حقايق عالَم غيب
در مورد وجود حقايق غيبي، متفكران تاريخ بشر هر كدام به نوعي متوجه آنها شدهاند و از آنها خبر دادهاند. افلاطون در بحث اثبات وجود «مُثُل» سعي فراوان كرده تا از طريق عقل و استدلال متوجه نحوة وجود حقايق غيبي عالم بشود و در اين راه درحدخود موفقيت خوبي به دست آورده است. او ميگويد:
«كلياتي كه ما در فكر در مييابيم، فاقد مرجع غيبي نيستند، و فكر بايد به كليات تعلق داشته باشد و اگر كليات واقعيت نداشته باشند، چگونه فكر به آنها تعلق داشته باشد و از كليات با خبر شود؟ مُثُل؛ حقايق عيني يا كلياتي در عالم متعالي هستند كه در مقرّ آسماني خود جاي دارند» (براي بررسي كامل نظر افلاطون در مورد مُثُل ميتوانيد به كتاب «تاريخ فلسفه غرب» اثر فردريككاپلستون جلد 1 ص 229 ترجمه «سيدجلالالدينمجتبوي» رجوع فرماييد.)
چنانچه ملاحظه ميفرماييد افلاطون توانسته است تا اين حد بفهمد كه حقايقي در عالم غيب هست كه انسانهاي انديشمند اگر بتوانند با آن حقايق ارتباط پيدا كنند به حكمت و معرفت دست مييابند. پس از افلاطون در حوزة تفكر اسلامي جناب فارابي از طريق عقل و استدلال متوجه حقايق غيبي ميشود و تحت عنوان «عقل فعّال» از آن خبر ميدهد و سخن را تا آنجا ميراند كه انسان حكيم ميتواند به مرتبهاي از عقل برسد كه دائم از آن عقل فعّال بهرهمند گردد و اين مقام را كه انسان بتواند از عقل فعّال بهرهگيري كند به نام «عقل بالمستفاد» مينامد. (به فارابي از كتاب تاريخ فلسفه در اسلام جلد 1 ص 639 از م،م شريف رجوع شود.)
البته و صد البته حدّ فلسفه بيش از اين نيست كه بفهمد حقايقي در عالم بالا هست و اگر هم انسان بتواند با آن حقايق ارتباط پيدا كند به بصيرت و حكمت ميرسد، ولي به گفتة توماسآگوئيناس «آنچه آرزوي فيلسوفان بود، پيامبران عملي كردند». و به واقع آن بصيرت پيامبر(ص) است كه حقايق را جداجدا ميشناسد و از هر كدام خبر ميدهد و راه ارتباط با آنها را به بشريت مينماياند. از جمله آن حقايق كه پيامبر(ص) در آسمان اعلا ميبيند و از آن خبر ميدهد و به ما راه مينماياند كه چگونه با آن مرتبط شويم، حقيقت نوري حضرتزهرا(س) است. إنشاءالله حضرت(س) در روايات بعدي، ابعاد ديگري از اين حقيقت نوري را مينمايانند تا شرايط نزديكي با آن به بهترين نحو عملي شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1395-12-05] [ 02:45:00 ب.ظ ]
|