◀️این جریان رو آیت الله شبیری زنجانی نقل کرده‌اند:

آقای آسید علی لواسانی می گفت:
حاج شیخ حسن مامقانی با جدّ ما مرحوم آشیخ محمد جواد درباره موضوعی بحث داشت ولی مباحثه‌شان به نتیجه‌ای نرسید.

نیمه شب درِ منزل جدّ ما زده شد و وی پشت بام خوابیده بود.
دید شیخ حسن مامقانی است.

آمده بود بگوید: بعد از بحث فکر کردم، دیدم حق با شماست و اگر من امشب بمیرم و به حقیقت اعتراف نکنم، درست نیست. شیخ حسن در این جهات خیلی عجیب بود.

نقل از سایت آیت الله شبیری زنجانی

☑در واقع شیخ حسن مامقانی، میترسیده که تا صبح زنده نباشه و از دنیا بره و حقی به گردنش مانده باشه، برای همین نیمه شب میره در خونه مرحوم محمدجواد شبیری تا از اون رضایت بگیره تا حق الناس به گردنش نباشه
حالا شما رفتار این عالم دینی رو ببینید، و اینهمه حقی که مردم به گردن همدیگه دارند رو هم ببینید،
چون علمای دینی، قیامت رو خوب شناختند ولی مردم شناختی به قیامت ندارند و در نتیجه ترسی هم ندارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...