گل فروش سر کوچه میگفت:
ما بچه بودیم.
بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت.
گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب.
شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم.
نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی…
اما چشممون گشنه نبود.
یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود.
ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود.
مادرمون ماهی یک بار میبردمون خونه ی دایی.
زنش، زن خوبی بود.
آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم…
سه تا بچه هم سن و سال من داشت. به خدا ما یک بار فکر نکردیم باباشون وضعش توپه و بابای ما یخ فروش.
از بس مردم دار بودن، انسان بودن، خودنمایی و پز دادن تو کارشون نبود.
اونا هم میامدن خونه ما…
داییم دو سه کیلو گوشت و برنج می آورد یواش میداد دست مادرم و سرشو می آورد دم گوش مادرم و آهسته میگفت آبجی ناقابله.
تا مادرم میخواست تشکر کنه با چشماش اشاره میکرد که چیزی نگه.
مادرم هم ساکت میشد.
الان دیگه اینطوری نیست.
مردم دنبال لذت بردن از زندگی نیستن.
دنبال این هستن که مدام داشته هاشون رو به رخ دیگران بکشن.
دلیلشم اینه که تازه به دوران رسیده ها، زیاد شدن.
تقی به توقی خورده، یه پول و پله ای افتاده دستشون، دیگه نمیدونن اصالت رو نمیشه با پول سیاه خرید…
حتی بچه ها هم، اهل دک و پز شدن.
بچه یه وجبی، به خاطر کیف و کفش قر و فریش، همچین پزی میده به دوستاش که بیا و ببین.
اینا بچه ان، تربیت نشدن، ننه و باباش، ملتفتش نکردن که این کار بده.
اگه همکلاسیش نداشته باشه، باید چکار کنه؟
لابد میدونن که میره خونه، بهانه میگیره، و باباش شرمنده میشه تو روش.
قدیم اگه کسی ناهار اشکنه میپخت، تیلیت میکرد و یه کاسه هم واسه همسایه اش میفرستاد و میگفت شاید بوی غذام همسایه ام رو به هوس بندازه و اونم غذا نداشته باشه.
اگه یه خانواده توی محل تلویزیون ۱۴ اينچ میخرید، همه جمع میشدن توی خونه اش واسه تماشا…
دک و پز نبود.
نهایت صفا و صداقت بود.
الان طرف پسته میخوره پوستشو قاب میگیره!
میخواد بگه آهای مردم من وضعم خوبه، دیگه نمیگه شاید همسایه اش نداشته باشه و حسرت بخوره.
قدیم مردم صفا داشتن، الان بی وفا شدن.
ربطی هم به پیشرفت علم و اینجور چیزا نداره.
این رفتارا که پیشرفت نیست اینا افت اخلاقه…
كاش_دنيا_مثل_قديما_بود…
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت